خانهٔ تاریک چشمم دارد از روی تو شمع
ز آه دل هر شب فروزم بر سرکوی تو شمع
چون همه شب سجده میدارند پیشت عاشقان
من همیآرم ز دل در طاق ابرویِ تو شمع
تا ز پیچ و تاب زلفت گم نگردد راه دل
نور رویت مینهد در شام گیسوی تو شمع
سایهٔ زلف تو کردی روی عالم را سیاه
گر نه برکردی رُخت در زیر هر موی تو شمع
هیچ میدانی چرا در خدمتت استاده است
شرم میدارد که بنشیند به پهلوی تو شمع
تا دمد صبح از رُخت وز سوختن یابد خلاص
با زبان آتشین گردد دعا گوی تو شمع
درد هجر و روی زرد و آب چشم و سوز دل
ناصرا بگرفته است این جمله از خوی تو شمع
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.