تا نگفتی سخنی نقش دهان هیچ نبود
تا نبستی کمری شکل میان هیچ نبود
تا نخندید لب لعل تو بر گریهٔ من
در تن خاکی من گوهر جان هیچ نبود
تا مرا مهر تو چون دزه پدیدار نکرد
از هواداری من نام و نشان هیچ نبود
تا نزَد موج ز بحر کرمت بهر وجود
در زوایای عدم کون و مکان هیچ نبود
در ازل پرتو مهر تو جهان را جان داد
ور نه ای جان جهان، جان و جهان هیچ نبود
جان به لعل لب تو دادم و بوسی ستدم
به جز این مایه مرا سود و زیان هیچ نبود
کار حسن از قد و بالای تو تا راست نشد
به دو چشم تو که از فتنه نشان هیچ نبود
تا نقاب از رخ گل باد صبا بر نگرفت
نالهٔ بلبل و فریاد و فغان هیچ نبود
تا نسیمی ز گل وصل تو ناصر نشنید
همچو سوسن سخن رطب لسان هیچ نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.