گر چشم من پای تو را ناگاه تقبیلی کند
شاید که خاک پای من بر چرخ تفضیلی کند
تا گفتهای جان پیش من بفرست بر باد صبا
بر عزم رفتن جان من هر لحظه تعجیلی کند
چندین علوم عقل من در عشق تو بازیچه شد
این بار اگر امکان بود، پیش تو تحصیلی کند
گشتم چو موئی زان میان، حقا که چون موئی شود
این بار اگر شیری کَشد، وین صبر اگر پیلی کند
من خود تو را بینم تو را، چشمم از آن باید که دل
جوری که او بیند به خون بر خاک تفصیلی کند
چون من ز کاهی کمترم، کوه غم او چون برم
ناصر از او در خواست کن، باشد که تعلیلی کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.