از صبا گر در سر زلف تو چین خواهد فتاد
دل که در هندوستان گم شد به چین خواهد فتاد
گر نسیم بینیازی خواهد از کویت وزید
آتشی در روزگار کفر و دین خواهد فتاد
گر خیالی از گل رویت فتد در صومعه
خار خاری در دل خلوت نشین خواهد فتاد
تا بمالد روی خود بر خاک کویت آفتاب
هر سحر از بام گردون بر زمین خواهد فتاد
تاختی اسب و نمودی رخ، دل من مات شد
من چه دانستم که بازی اینچنین خواهد فتاد
من یقین دانم که جز نام از میانت هیچ نیست
گر کمر بندی گمانی در یقین خواهد فتاد
این سخن آخر نشد ناصر هنوز و زین سخن
حسرتی در اولین و آخرین خواهد فتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.