گنجور

 
ناصر بخارایی

من اگر خاک شدم آب شما روشن باد

سر اگر از تو کشم تیغ تو بر گردن باد

حق صحبت که میان من و تو محکم شد

گر فراموش کنم لعنت حق بر من باد

من ز غیرت نظر از غیر تو بر دوخته‌ام

گر به غیرت نگرم هر مژه‌ام سوزن باد

گر پراکنده شوم از سر کویت چو غبار

دل مسکین مرا خاک درت مسکن باد

صحبت از دوست بریدی و به دشمن پیوست

دوستداران تو را مرتبهٔ دشمن باد

غرق خون ناصر اگر بی تو چو گل بر خار است

سرو من، جای تو هر جا که بود گلشن باد