سیدای نسفی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶ - اسبیات اسپی که به آب و علفش پروردم شد از غم او زیاده بار دردم یک سال بهار عمر صرفش کردم از باغ بلند تا به شهر آوردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر دربارهی یک اسب صحبت میکند که به خاطر غم آن، بار دردی سنگین بر دوش دارد. او یک سال از عمرش را صرف پرورش این اسب کرده و آن را از باغی دور به شهر آورده است.
هوش مصنوعی: اسب را که با آب و علف خوب بزرگ کردم، اکنون غم او بر دوش من سنگینی میکند و به من درد بیشتری میدهد.
هوش مصنوعی: به مدت یک سال، تمام جوانی و شادابی خود را از باغی سرسبز تا شهر هزینه کردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
از روی عتاب اگر چه گویی سردم
در صف بلا گرچه دهی ناوردم
روزی اگر از وفای تو برگردم
در مذهب و راه عاشقی نامردم
گفتم که به مهر یار دل بسپردم
از هجر نگویم ار ساید خردم
این گفتم و چون فراق او روی نمود
بس گریه که من به خنده بیرون بردم
در هر سخنی که سر بدان آوردم
تا سر ننهم دران سخن سرکردم
آخر چه دلی بود که آن خون نشود
دردش نکند این سخن پُر دردم
از عشق تو گرچه با دل پُر دردم
ممکن نبود کز در تو برگردم
تن دادم و [نیز] هرچه کردی کردم
گر برگردم ازین سخن نامردم
من دوش بآرزوی رویت هر دم
در رنگ گل و باده نگه می کردم
با ساغر و با رباب تا روز فراخ
بر یاد رخت می زدم و می خوردم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.