ای نگاهت متکای جان به غارت دادهها
گردش چشمت کمند وحدت آزادهها
بر زمین خاکساران تا قدم آوردهای
نقش پایت میزند گل بر سر افتادهها
نام آزادی برآوردند در باغ جهان
همچو سرو بوستان در خدمتت ایستادهها
من کجا ای شیخ و بزم توبهفرمایان کجا
میپرد مرغ کباب از صحبت بیبادهها
کی کنند از نیک و بد آیینهرویان امتیاز
میتوان جا کرد خود را در میان سادهها
گریه مستانهام در خانقه آورد زور
زاهدان کردند پای انداز خم سجادهها
سیدا تا دوریی منزل تو را روشن شود
همچو تار شمع پیچیدند با هم جادهها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.