گنجور

 
سیدای نسفی

یارب از دارالشفای خود دوایی ده مرا

دردمندم مرحمت فرما شفایی ده مرا

بهر طاعت گوشه محراب را منزل کنم

پیر صاحبدل کن و پشت دوتایی ده مرا

ناتوانم همچو باد صبح صرصر می رود

از نهال گلشن صحبت عصایی ده مرا

تندرستی کرده است از چشم زار من وداع

از لباس عافیت یارب قبایی ده مرا

غنچه خسبم با لب پرخنده برخیزم ز جا

همچو گل از سینه باغ دلگشایی ده مرا

لطف کن بر ناله ام تأثیر ای صاحب کرم

بر اجابت مقترن دست دعایی ده مرا

بر قبای خود نگنجد غنچه از فیض نسیم

تا ببالد پیکرم بر خود هوایی ده مرا

تا به خاک آستان دوستانت رو نهم

ای دلیل رهنمایان رهنمایی ده مرا

عمر خود را صرف بر حمدت کنم چون سیدا

بلبل گلزار صحبت کن نوایی ده مرا

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode