گنجور

 
سیدای نسفی

به سوی کلبه ام ای نازنین دوش آمدی رفتی

ز احوالم نپرسیدی و خاموش آمدی رفتی

سخن ناگفته بنشستی خرابت من کبابت من

ز جام حسن می نوشیده بیهوش آمدی رفتی

چو بلبل ناله زار من ای بی رحم نشنیدی

به رنگ غنچه گل پنبه در گوش آمدی رفتی

سرت گردم کجا آموختی این دردمندی را

گریبان چاک و بی پروا کله پوش آمدی رفتی

مثل شد سرو، همچون سیدا بر بی سر و پای

به سیر بوستان تا جام بر دوش آمدی رفتی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode