گنجور

 
سیدای نسفی

لب گشایی به تکلم ز کلامت گردم

مژده وصل رسانی ز پیامت گردم

جلوه قامت تو روح روان است مرا

خیز و بخرام که از طرز خرامت گردم

دهن از بردن نام تو شده کان شکر

این چه نام شکرین است ز نامت گردم

به تغافل گهی از پیش نظر می گذری

می دهی گاه سلامی ز سلامت گردم

چون مه چارده از حسن رخت پر شده است

با تو قربان شوم از ماه تمامت گردم

سیدا از الم وعده تو گشت کباب

سوختی جان من از وعده خامت گردم