گنجور

 
سیدای نسفی

دوستان چون شمع امشب جای در مجلس کنید

دیده خود را تهی از خواب چون نرگس کنید

بر سر آزادگان باشد ز ترک سر کلاه

ای قلندر مشربان ما را به خود مونس کنید

سرو را بی حاصلی باشد حصار عافیت

اصل دنیا تکیه بر دیوار این مفلس کنید

کوچه گرد بی خودی را زیر پا اکسیرهاست

حلقه زنجیر این دیوانه را از مس کنید

در گلستانی که گردد نو خط من جلوه گر

عینک چشم من از برگ گل نرگس کنید

سیدا معشوق بی عاشق چراغ مرده است

شمع بی پروانه را بیرون ازین مجلس کنید