سرگشته آسمان به هوای محمد است
خورشید پاسبان سرای محمد است
بر هر زمین که پنجه دواینده شاخ گل
نقش کف مبارک پای محمد است
رضوان اگر چه بر در جنت نشسته است
بر کف گرفته کاسه گدای محمد است
روزی که آفتاب قیامت شود علم
کونین در سراغ لوای محمد است
نه اطلس سپهر که افلاک نام اوست
یک پرده یی ز پرده سرای محمد است
هر عضو من ز درد به فریاد آمدست
ایستاده منتظر به دوای محمد است
ای دل بیا به جا که مسیحا دم آمدست
ای غم برو ز سینه که جای محمد است
ای سیدا همیشه زبان در دهان من
سرگرم چون قلم به ثنای محمد است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.