خداوندا بشوی از گرد بدنامی جبینم را
نگه دار از سر دست سخن چین آستینم را
مرا چون شمع جا در مجلس صافی ضمیران ده
چراغ انجمن گردان زبان آتشینم را
به بزم می پرستان ساغر می سرمه دان گردد
ز شادابی لبالب کن دل اندوهگینم را
ز خوان منعمان محروم سایل بر نمی گردد
مکن از خرمن خود دور دست خوشه چینم را
تنم را پیش امواج حوادث کوه تمکین کن
میفگن در طلاطم کشتی دریانشینم را
بده توفیقم از عصیان قد من چون دو تا گردد
نگه دار از سیه روئی و بدنامی نگینم را
به دشمن رفتگیها کردن امروز است کار من
مبدل کرده ام ای سیدا با مهر کینم را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.