گنجور

 
 
 
مسعود سعد سلمان

باز این تن مستمند زندانی شد

رنج آمد و آن یار و تن آسانی شد

فرجام تو ای بخت پشیمانی شد

کی دانستم که تو چنین دانی شد

امیر معزی

تا فتح تو تاریخ مسلمانی شد

پیروزی تو اصل جهانبانی شد

تا خان ز سیاست تو زندانی شد

از بیم تو چشم خانیان خانی شد

شاه نعمت‌الله ولی

عالم همه پر ز نور سبحانی شد

در سطوت ذات او همه فانی شد

یاری که عنایت الهی دریافت

در هر دو جهان عالم ربانی شد

فرخی یزدی

روزی که شهید عشق قربانی شد

آغشته به خون مفخر ایرانی شد

در ماتم او عارف و عامی گفتند

ایام صفر محرم ثانی شد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه