گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ابوسعید ابوالخیر

بی شک الفست احد، ازو جوی مدد

وز شخص احد به ظاهر آمد احمد

در ارض محمد شد و محمود آمد

اذ قال الله: قل هو الله احد

ازرقی هروی

مر جاه ترا بلندی جوزا باد

درگاه ترا سیاست دریا بود

رای تو ز روشنی فلک سیما باد

خورشید سعادت تو بر بالا باد

عنصرالمعالی

ای دل رفتی چنانکه در صحرا دد

نه انده من خوردی و نه اندوه خود

هم‌جالس بد بودی و تو رفته بهی

تنهایی به مرا ز هم‌جالس بد

مسعود سعد سلمان

احوال جهان بادگیر باد

وین قصه ز من یادگیر یاد

چون طبع جهان باژگونه بود

کردار همه باژگونه بود

از روی عزیزیست بسته باز

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
خیام

روزی است خوش و هوا نه گرم است و نه سرد،

ابر از رُخِ گلزار همی‌شوید گَرْد،

بلبل به زبانِ پهلوی با گلِ زرد،

فریاد همی‌زند که: می باید خورد!

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه