گنجور

 
مولانا

دوش آمد آن خیال تو رهگذری

گفتم بر ما باش ز صاحب نظری

تا صبح دو چشم من بگفتش بتری

مهمان منی به آب چندانکه خوری

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode