مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸۴ امشب منم و یکی حریف چو منی بر ساخته مجلسی برسم چمنی جام می و شمع و نقل و مطرب همه هست ای کاش تو میبودی و اینها همه نی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تنهایی خود در یک مجلس شادمانی صحبت میکند و با یادآوری یک دوست، آرزو میکند که او نیز در آن جمع حضور داشته باشد. تمامی لوازم شادی مانند جام می، شمع و موسیقی فراهم است، اما غم نبودن دوست بر دل او سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: امشب من و یک دوست مثل خودم دور هم جمع شدهایم و در جایی زیبا و آرام نشستهایم.
هوش مصنوعی: شراب، شمع، شیرینی و موسیقی همه در دسترس است، اما ای کاش تو هم اینجا بودی و این چیزها اهمیت نداشتند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معبود خودی وعابد خویشتنی
زیرا که برای خود کنی هر چه کنی
ای دوست حقیقت شنو از من سخنی
با بادهٔ لعل باش و با سیم تنی
کانکس که جهان کرد فراغت دارد
از سبلت چون تویی و ریش چو منی
ای چنگ، سرافگنده چو هر ممتحنی
در پای کشان زلف چو محبوب منی
گر حلق تراست خشک، پس در چه فنی؟
هم خشک زبانی تو و هم تر سخنی
یک روز نباشد که تو با کبر و منی
صد تیغ جفا بر من مسکین نزنی
آن روز که کم باشد آن ممتحنی
از کوه پلنگ آری و در من فگنی
معبود خودی و عابد خویشتنی
زیرا که برای خود کنی هر چه کنی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.