ای عادت تو خشم و جفا ورزیدن
وز چشم تو شاید این سخن پرسیدن
زینگونه که ابروی تو با چشم خوش است
او را ز چه رو نمیتواند دیدن
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
ای عادت تو خشم و جفا ورزیدن
وز چشم تو شاید این سخن پرسیدن
زینگونه که ابروی تو با چشم خوش است
او را ز چه رو نمیتواند دیدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به بیان خشم و سختگیری معشوق میپردازد و از او میپرسد که چرا با داشتن ابرو و چشمان زیبا، همچنان به دیگران بیمحلی میکند و نمیتواند زیبایی خود را به دیگران نشان دهد.
هوش مصنوعی: ای عادت تو این است که خشمگین و ستمکار باشی و شاید از چشمان تو این پرسش مطرح شود.
هوش مصنوعی: چرا کسی که ابروی تو با چشم زیبایت هماهنگ است، نمیتواند او را ببیند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در سمجی چون توانم آرامیدن
کز تنگی آن نمی توان خسبیدن
یارب که همی به چشم خواهم دیدن
جایی که در او فراخ بتوان دیدن
می خوردن و گرد نیکوان گردیدن
به زانکه بزرق زاهدی ورزیدن
گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود
پس روی بهشت کس نخواهد دیدن
رفتی پسرا دوش بمی نوشیدن
بودت هوس یار اگر ورزیدن
روی تو بکنده اند معلومم شد
من روی نو کنده چون توانم دیدن
در منزل او وقت خبر پرسیدن
خون شد دلم از بانگ صدا بشنیدن
گفتم که کجا توان مر او را دیدن
گفتا که کجا توان مر او را دیدن
در جامه زقوت به بود کوشیدن
کس نیست چو در بند شکم کاویدن
(بر سفره خان رفت چو دستار بخرج)
(بر سر نتوان دراز خان پیچیدن)
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.