مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷۹ آمد شب و غمهای تو همچون عسسان یابند دلم را به سوی کوی کسان روز آمد کز شبت به فریاد رسم فریاد مرا ز دست فریادرسان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار بیان میکند که شب فرامیرسد و غمها مانند عسل شیرین، دل او را به سمت دوستان میکشاند. و هنگامی که روز میآید، او به فریاد میرسد و از کسانی که در کمک به او هستند، فریاد میکشد.
هوش مصنوعی: شب فرا رسید و غمهای تو مانند عسل به دل من میرسند و مرا به سوی مکان دوستان میکشند.
هوش مصنوعی: روز جدیدی آمده که از شب تارم به مدد برسم. فریاد مرا از دست کسانی که میتوانند کمک کنند، نجات دهید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خاقانی اگر توئی ز صافی نفسان
بر گردن کس دست به سیلی مرسان
زیرا که چو بر گردن آزاد کسان
شمشیر رسد به که رسد دست خسان
صدق است که مرد را همی بخشد جان
از صدق بود همیشه دشوار آسان
ای دوست در آن کوش که صادق باشی
از صدق ملک شود حقیقت انسان
با زندهدلان نشین و صادق نفسان
حق دشمن خود مکن به تعلیم کسان
خواهی که بر از ملک سلیمان بخوری
آزار به اندرون موری مرسان
با زنده دلان نشین و صاحب نفسان
خود دشمن کس مکن به تدبیر کسان
خواهی که بر از ملک سلیمان بخوری
آزار به اندرون موری مرسان
پیش از تو شه زمانه بودند کسان
امروز تویی پس از تو هم بازپسان
گر دیده وری ز حال آینده مپرس
امروز بین که حال فرداست چسان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.