مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵۷ شب گوید من انیس میخوارانم صاحب جگر سوخته را من جانم و آنها که ز عشقشان نصیبی نبود هر شب ملکالموت در ایشانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیت میگوید که شب برای میخواران همدم و رفیق است و خود را به عنوان جانِ کسی که عاشق شده و دلی سوخته دارد معرفی میکند. در کنار این، اشاره میکند که افرادی که از عشق بهرهای نبردهاند، هر شب به یاد مردن و جدایی احساس میکنند.
هوش مصنوعی: شب به میخواران میگوید که من همدم آنها هستم و برای کسی که دلی سوخته دارد، من همچون جان او هستم.
هوش مصنوعی: آنهایی که نصیب و بهرهای از محبت و عشق ندارند، هر شب احساس میکنند که مرگ در کنارشان است و این احساس به آنها دست میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دل چو بغمهای جهان درمانم
از دیده سرشکهای رنگین رانم
خود را چه دهم عشوه یقین میدانم
کاندر سر دل رسد به آخر جانم
یک روز بیوفتی تو در میدانم
آن روز هنوز در خم چوگانم
گفتی سخنی و کوفتی برجانم
آن کشت مرا و من غلام آنم
ای طبع بده ور ندهی بستانم
آن مایه که گرد کرده ای من دانم
ای آتش اندیشه چو من درمانم
اندر تو زنم گر نبری فرمانم
ای عشق چرا همی نهی بر جانم
باری که بدست کشیدنش نتوانم
من بنده مطیع آن چنان فرمانم
زنهار مده ز دست خود آسانم
در خدمت تست عقل و هوش و جانم
گر پیش برون روم ور از پس مانم
اقبال نیم که سال وماه و شب و روز
واجب باشد که در رکابت رانم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.