مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۱ یک چند میان خلق کردیم درنگ ز ایشان بوفا نه بوی دیدیم نه رنگ آن به که نهان شویم از دیدهٔ خلق چون آب در آهن و چو آتش در سنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر به این نتیجه میرسد که باید از دید مردم پنهان شد. او میبیند که در میان مردم نه نیکی و نه خوشی احساس میکند، و بهتر است که همچون آبی در آهن یا آتش در سنگ، در خفا و دور از نظر دیگران به زندگی ادامه دهد.
هوش مصنوعی: مدتی را در میان مردم سپری کردیم، اما از آنها نه بویی حس کردیم و نه رنگی دیدهایم.
هوش مصنوعی: بهتر است که از چشم مردم پنهان شویم، مانند آب که در آهن نهفته است و مانند آتش که در سنگ وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در جستن آن نگار پر کینه و جنگ
گشتیم سراپای جهان با دل تنگ
شد دست ز کار و رفت پا از رفتار
آن، بس که به سر زدیم و این، بس که به سنگ
ای بر سر خوبان جهان بر سرهنگ
پیش دهنت ذرّه نماید خرچنگ
بر چهره ندارم زمسلمانی رنگ
بر من دارد شرف سگ اهل فرنگ
آن رو سیهم که باشد از بودن من
دوزخ را ننگ و اهل دوزخ را ننگ
تا با تو به صلح گشتم ای مایه جنگ
گردد دل من همی زبترویان تنگ
نشگفت که از ستارگان دارم ننگ
امروز که آفتاب دارم در چنگ
از هیبت تو بریزد اندر صف جنگ
تیزی ز سنان ، زه از کمان ، پر ز خدنگ
از جود تو خیزد ، ای شه با فرهنگ
پیروزه زکان ، در ز صدف ، لعل ز سنگ
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.