گنجور

 
 
 
اوحدالدین کرمانی

عشق است زهرچه آن نشاید مانع

گر عشق نبودی ننمودی صانع

دانی که حروف عشق را معنی چیست

عین عابد و شین شاکر و قافش قانع

صفی علیشاه

گر حق طلبی بحق خود شو قانع

حق همه کس ز حق رسد بی‌مانع

از حق خود ار زیاد خواهی ندهند

پیمانه بود دست و عطای صانع

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه