ز سر بگیرم عیشی چو پا به گنج فروشد
ز روی پشت و پناهی که پشتها همه رو شد
دگر نشینم هرگز برای دل که برآید
کجا برآید آن دل که کوی عشق فروشد
موکلان چو آتش ز عشق سوی من آیند
به سوی عشق گریزم که جمله فتنه از او شد
که در سرم ز شرابش نه چشم ماند نه خوابش
به دست ساقی نابش مگر سرم چو کدو شد
به خوان عشق نشستم چشیدم از نمک او
چو لقمه کردم خود را مرا چو عشق گلو شد
سبو به دست دویدم به جویبار معانی
که آب گشت سبویم چو آب جان به سبو شد
نماز شام برفتم به سوی طرفه رومی
چو دید بر در خویشم ز بام زود فروشد
سر از دریچه برون کرد چو شعلههای منور
که بام و خانه و بنده به جملگی همه او شد
نهیم دست دهان بر که نازکست معانی
ز شمس مفخر تبریز سوخت جان و همو شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و اشتیاق شاعر به معشوق میپردازد. او از لذتهایی که در عشق تجربه میکند صحبت میکند و بیان میکند که دیگر نمیتواند برای دلخوشی خود نشستن را بپذیرد. عشق برای او همچون آتش سوزان است که به او نزدیک میشود و او از آن میگریزد. شاعر به وصف حال خاصی که در اثر عشق و احساساتش دارد، میپردازد، به طوری که نه خواب و نه سرمستیاش به حالت عادی برمیگردد. او در کنار عشق نشسته و شور و شوقی عمیق را احساس میکند. در نهایت، شاعر به تصویرسازی از معانی عمیق میپردازد که عشق و زیبایی را به او تقدیم کرده و به ذکر شمس تبریزی به عنوان منبع الهام خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: من شادیای را آغاز میکنم، چون وقتی به ثروت دست پیدا میکنم، تمام مشکلات و موانع پشت سر گذاشته میشود و همه چیز روشن و واضح میشود.
هوش مصنوعی: هرگز به خاطر دل، جایی که عشق باشد نمیروم؛ زیرا دل به کجا میتواند برود وقتی که عشق را رها کند؟
هوش مصنوعی: وقتی افرادی که به عشق مشغول هستند مانند آتش به سمت من میآیند، من از عشق فرار میکنم، چرا که همه مشکلات و فتنهها از عشق ناشی میشود.
هوش مصنوعی: در ذهن من از نوشیدنیاش نه چشمی باقی مانده و نه خواب، فقط این را میدانم که با دست ساقی زیبا، حال من چنان شده که مثل کدو بیحالت شدهام.
هوش مصنوعی: در میهمانی عشق نشستم و از طعم دلچسب او لذت بردم. وقتی خودم را مشغول کردم، عشقگلقوم را به من بخشید و غرق در آن شدم.
هوش مصنوعی: به سمت جویبار معانی دویدم و در دستم سبویی بود. مانند آبی که درون سبو قرار میگیرد، روح و جانم هم به آن سبو تبدیل شد.
هوش مصنوعی: به نماز شام رفتم که به سوی رومی زیبا بروم، اما وقتی او را دیدم که در کنار خانهام ایستاده، به سرعت از بام پایین آمد.
هوش مصنوعی: مانند شعلههای روشن که از پنجره بیرون میآیند، سر از مکان خود بیرون میآورد و با تابش نورش، همه جا، از خانه تا بندگان، را تحت تاثیر قرار میدهد و همه چیز را به خود میکشاند.
هوش مصنوعی: دست به دهان میزنیم تا نزد کسی که نازکخوی است نزدیکی نداشته باشیم. جان ما از شمس تبریزی، که افتخار بزرگی است، سوخت و او نیز به همین سبب به اوج رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کسی که چشمهٔ چشمش چنین ز گریه بجوشد
چگونه راز دل خود ز چشم خلق بپوشد؟
دلی که این همه آتش درو زنند بنالد
تنی که این همه گرمی درو کنند بخوشد
حدیث ماه رخش آن چنان که هست نگویم
[...]
به رغم توبهٔ من چون لبت پیاله بنوشد
به روی گرم تو ساقی، که خون توبه نجوشد
بهای گوهر یوسف، کسی خود او نشناسد
همان به است که او را کسی به او نفروشد
کسی به بندگی آرد، که در شمایل طاعت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.