خنک آن کس که چو ما شد، همه تسلیم و رضا شد
گرو عشق و جنون شد، گُهرِ بحر صفا شد
مه و خورشید نظر شد که از او خاک چو زر شد
به کرم بحر گهر شد، به روش باد صبا شد
چو شه عشق کشیدش، ز همه خلق بریدش
نظر عشق گزیدش، همه حاجات روا شد
به سفر چون مه گردون به شب چارده پر شد
به نظرهای الهی به یکی لحظه کجا شد؟
دل تو کرد چرایی به برون ز آخُر قالب
وگر آن نیست به هر شب، به چراگاه چرا شد؟
خنک آن گه که کند حق گنهت طاعت مطلق
خنک آن دم که جنایات عنایات خدا شد
سفرِ مشکل و دورش بشد و ماند حضورش
ز درون قوّت نورش مدد نور سما شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن به حالتی از عشق و تسلیم اشاره شده است. شاعر از خنک بودن حال کسی سخن میگوید که به عشق و جنون رسیده و در نتیجه تمامی دردها و رنجها را فراموش کرده است. او عشق را همچون نوری که دل را روشن میکند توصیف میکند. این حال در زندگی او همه حاجات را برآورده کرده و او را از مادیات و مشغلههای دنیوی آزاد کرده است. در نهایت، به قدرت و رحمت الهی اشاره میشود که همه گناهان را به طاعات تبدیل کرده و سفر زندگی را آسان میکند.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که مانند ما تسلیم و راضی شده است. او به عشق و دیوانگی روی آورده و به مانند جواهر در دریاچهای از صفا و پاکی درآمده است.
هوش مصنوعی: ماه و خورشید به هم نگاه کردند و از آنِ نگاهِ آنها، خاک به مانند طلا شد. به مدد رحمت، دریا پُر از گوهر گردید و به لطافت باد صبا تبدیل شد.
هوش مصنوعی: وقتی عشق او را به سوی خود جذب کرد، از تمام مردم فاصله گرفت. با دیدن عشق، همه خواستههایش برآورده شد.
هوش مصنوعی: در سفر، مانند ماه گردون در شب چهاردهم، در یک لحظه و از دیدگاه الهی، چه چیزی ناپدید شد؟
هوش مصنوعی: دل تو که چرا به بیرون از دنیای مادی رفته، اگر این حال را نداشت، چرا هر شب به چراگاه میآید؟
هوش مصنوعی: سخن از لحظهای است که خداوند گناهان انسان را به طاعت و عبادت بدل کند. در این زمان خوشحالی و شادمانی خاصی وجود دارد، زیرا در حقیقت، خطاها به رحمت و لطف الهی تبدیل میشوند و این تحولی عظیم در زندگی فرد به حساب میآید.
هوش مصنوعی: سفر سخت و طولانی او به پایان رسید و حالا او در اینجا حضوری دارد که از درون به نورش کمک میکند و نور آسمان را به ارمغان میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خنک آن کس که چو ما شد همگی لطف و رضا شد
ز جفا رست و ز غصه همه شادی و وفا شد
ز طرب چون طربون شد خرد از باده زبون شد
گرو عشق و جنون شد گهر بحر صفا شد
مه و خورشید نظر شد که از او خاک چو زر شد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.