آن بنده آواره بازآمد و بازآمد
چون شمع به پیش تو در سوز و گداز آمد
چون عبهر و قند ای جان در روش بخند ای جان
در را بمبند ای جان زیرا به نیاز آمد
ور زانک ببندی در بر حکم تو بنهد سر
بر بنده نیاز آمد شه را همه ناز آمد
هر شمع گدازیده شد روشنی دیده
کان را که گداز آمد او محرم راز آمد
زهراب ز دست وی گر فرق کنم از می
پس در ره جان جانم والله به مجاز آمد
آب حیوانش را حیوان ز کجا نوشد
کی بیند رویش را چشمی که فرازآمد
من ترک سفر کردم با یار شدم ساکن
وز مرگ شدم ایمن کان عمر دراز آمد
ای دل چو در این جویی پس آب چه میجویی
تا چند صلا گویی هنگام نماز آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.