ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد
بی سر شو و بیسامان یعنی بنمی ارزد
چون لعل لبش دیدی یک بوسه بدزدیدی
برخیز ز لعل و کان یعنی بنمی ارزد
در عشق چنان چوگان میباش به سر گردان
چون گوی در این میدان یعنی بنمی ارزد
بی پا شد و بیسر شد تا مرد قلندر شد
شاباش زهی ارزان یعنی بنمی ارزد
چون آتش نو کردی عقلم به گرو کردی
خاک توم ای سلطان یعنی بنمی ارزد
بر عشق گذشتم من قربان تو گشتم من
آن عید بدین قربان یعنی بنمی ارزد
چون مردم دیوانه ویران کنم این خانه
آن وصل بدین هجران یعنی بنمی ارزد
تا دل به قمر دادم از گردش او شادم
چون چرخ شدم گردان یعنی بنمی ارزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف عشق و احساسات عمیق خود پرداخته است. او بیان میکند که دل و جانش را به عشق میدهد و این حالت بدون سامان و سروسامان را بیفایده میداند. شاعر به زیبایی لب معشوق اشاره میکند و به تأکید میگوید که یک بوسه از او نیز کافی نیست. همچنین به شور و حال عشق تشبیه میکند و میگوید که در این میدان عشق، مانند چوگان است که همیشه در حال چرخش و بیقراری است. او از تحولی در وجودش سخن میگوید که به خاطر عشق به حالتی دیوانهوار رسیده است و احساس میکند که این عشقها و عذابها در نهایت نباید ارزشی داشته باشند. در نهایت، شعر به شادی و غمهای عشق اشاره میکند و بیان میکند که حضور معشوق بر دل و زندگیاش تأثیر عمیق و معناداری دارد.
هوش مصنوعی: ای دل، برای غم او جانت را بده، چون بیسر و سامان بودن هیچ ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی لبان زیبا و قرمز او را دیدی، یک بوسه از او دزدی. از زیبایی و لذت آن لحظه برخیز و بدان که ارزشش بیشتر از هر چیز دیگری نیست.
هوش مصنوعی: در عشق مانند یک چوگانی باش که سرش در حال چرخش است، مانند گوی که در این میدان میدود؛ یعنی در این حالتی که هستی، ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: کسی که از همه چیز قطع ارتباط کند و هیچ چیز برایش ارزش نداشته باشد، به مرحلهای از پاکی و آزادی رسیده که دیگر به راحتی میتواند از هر قید و بندی رها شود. در واقع، چنان زندگی میکند که هیچ چیز برایش مهم نیست و به همین خاطر به نوعی بزرگی و مقام دست یافته است.
هوش مصنوعی: وقتی که عشق تو در دل من شعلهور شد، عقل و فکر من را فدای تو کردم، ای سلطان که خاک پای تو هم ارزشمندتر از همه چیز است.
هوش مصنوعی: من از عشق عبور کردم و به خاطر تو قربانی شدم، این عید قربانی برای من به ارزش بنزین هم نمیارزد.
هوش مصنوعی: من وقتی دیوانه شوم، این خانه را ویران میکنم. این وصل به خاطر این جدایی ارزش ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی که دلم را به زیبایی قمر سپردم، از زیبایی او خوشحال شدم. مثل اینکه در دور او میچرخم و متوجه شدم که این همه رنج و تلاش برای به دست آوردن او ارزش ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بنما رخ و جان بستان یعنی بنمی ارزد
یک جان چه بود صد جان یعنی بنمی ارزد
عشق تو خریدم من بر جانش گزیدم من
عشق تو بجان ای جان یعنی بنمی ارزد
چون روی تو دیدم من از خویش بریدم من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.