قلت له مصیحا یا ملکالمشرق
اقسم بالخالق مثلک لم یخلق
قدرک لایعرف وعدک لا یخلف
نائلک الاشرف بالک لم یغلق
جسمی کالخردله احرقه ذاالوله
خلد فی الزلزله من یک لم یخفق
صرت انا لا انا غیرک عندی فنا
ضدک یا ذاالغنا مختدع احمق
هیچ کس ای جان من، جان سخندان من
نور رخ شد ندید، تا نکند بیدقی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به مقام و عظمت معشوق خود اشاره میکند و او را با صفاتی بینظیر توصیف میکند. به او میگوید که هیچ موجودی به اندازه او ارزشمند نیست و هیچ کس نمیتواند به او نزدیک شود. شاعر به شدت عاشقانه و با احساسات عمیق از شوق و ولع خود برای معشوق سخن میگوید و در نهایت میگوید که هیچکس نمیتواند همچون او افسونکننده و دلربا باشد. در این اشعار، عشق و زیباییهای معشوق به وضوح حس میشود.
هوش مصنوعی: به او گفتم ای پادشاه مشرق، به خالق قسم میخورم که مانند تو آفریده نشده است.
هوش مصنوعی: تو اندازهات شناخته شده است و وعدهات هرگز نقض نخواهد شد. کسی که به دستآوردن اشرف (برتری) میکوشد، هرگز در را به روی خود نخواهد بست.
هوش مصنوعی: جسمی مانند تخم مرغی است که در آتش سوزانده شده و در زلزله باقی مانده است. کسی که نمیتواند بیحرکت بماند.
هوش مصنوعی: هرگز به جز تو کسی را در نظر ندارم؛ ای صاحب wealth و ثروت، تو که دروغگو و نادان هستی.
هوش مصنوعی: هیچ کس دیگری جز تو، جانِ من و اصل کلام من نیست. تا زمانی که نور چهرهات را نبیند، نمیگذارد که کسی دیگر در میان باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.