صد دل و صد جان بدمی دادمی
وز جهت دادن جان شادمی
ور تن من خاک بدی این نفس
جمله گل و عشق و هوس زادمی
از جهت کشت غمش آبمی
وز جهت خرمن او بادمی
گر ندمیدی غم او در دلم
چون دگران بیدم و فریادمی
گر نبدی غیرت شیرین من
فخر دو صد خسرو و فرهادمی
گر نشکستی دل دربان راز
قفل جهان را همه بگشادمی
ور همدانم نشدی پای گیر
همره آن طرفهٔ بغدادمی
بس که همه سهو و فراموشیم
گر نبدی یاد تو من یادمی
بس! که برد سر و پی این زبان
حسره که من سوسن آزادمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر نه درو داد سخن دادمی
شهر به شهرش نفرستادمی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.