تا شدستی امیر چوگانی
ما شدستیم گوی میدانی
ما در این دور مست و بیخبریم
سر این دور را تو میدانی
چون به دور و تسلسل انجامد
نکته ابتر بود به ربانی
لیک دور و تسلسل اندر عشق
شرط هر حجتست و برهانی
گوش موشان خانه کی شنود
نعره بلبل گلستانی
چشم پیران کور کی بیند
شیوه شاهدان روحانی
هر کی کورست عشق میسازد
بهر او سرمه سپاهانی
هر کی پیرست هم جوان گردد
چون دهد عشق آب حیوانی
جمله یاران ز عشق زنده شدند
تو چنین ماندهای چه میمانی
خرسواری پیاده شو از خر
خر به میدان نباشد ارزانی
خرسواره چرا شدی شاها
خسروی وز نژاد سلطانی
لایق پشت خر نباشی تو
تو معود به پشت اسپانی
در جنود مجنده بودی
ای که اکنون تو روح انسانی
گفتنیها بگفتمی ای جان
گر نترسیدمی ز ویرانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مسأله عشق و حقیقت آن میپردازد و به تناقضات و ناپایداریهای دنیا اشاره میکند. او میگوید که در این دنیای پر از سرمستی و ناآگاهی، فقط خداوند میداند که پایان این دور چیست. عشق را به عنوان شرط لازم برای درک حقیقت و وجود در نظر میگیرد و بر این باور است که پیری و کهنگی نمیتواند مانع از جوانی روح شود. در نهایت، شاعر از مشکلات و چالشهای دنیوی سخن میگوید و به ضرورت ورود به میدان عشق و از میان بردن موانع اشاره میکند. او به شنونده این پیام را میرساند که نباید در این سفر بیعمل بماند.
هوش مصنوعی: هنگامی که تو به مقام امیری رسیدی، ما هم در میدان رقابت حاضر شدیم.
هوش مصنوعی: ما در این زمان، غرق در شوق و بیخبر از اطرافیم و تویی که از راز این دوران آگاهی داری.
هوش مصنوعی: وقتی که چیزی به دور و بیپایانی برسد، آن نکته بیفایده و ناقص است و به معنای عمیق و خدایی نمیرسد.
هوش مصنوعی: اما در عشق، دور و تکرار نشانهای از هر دلیل و برهانی است.
هوش مصنوعی: صدای ناله بلبل در گلستان به گوش موشها نمیرسد.
هوش مصنوعی: چشمهای پیران چگونه میتواند روش و رفتار شاهدان روحانی را ببیند؟
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق نابیناست، برای او زینت و زیبایی خلق میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که پیر شده باشد، میتواند به جوانی بازگردد، اگر عشق به او زندگی بخشد و روح تازهای به او بدهد.
هوش مصنوعی: همه دوستان به خاطر عشق زنده و شاداب شدهاند، تو اما چرا همچنان در این وضعیت هستی و تغییری نمیکنی؟
هوش مصنوعی: اگر سوار بر خر هستی، بهتر است پیاده شوی، چرا که در میدان جنگ، سوار شدن بر خر ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، چرا بر افراز پرچم سلطنت بر سوار خر شدهای، در حالی که تو از نسل پادشاهان هستی؟
هوش مصنوعی: اگر شایسته باشی، به جای اینکه پشت الاغ قرار بگیری، بر پشت اسب مینشینی.
هوش مصنوعی: تو که در صفوف جنگ و نبرد بودی، حالا به شکل یک انسان در آمدهای.
هوش مصنوعی: من همه آنچه که باید را برای تو بیان کردم، ای جان، اگر از ویرانی و نابودی نمیترسیدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساخت آنگه یکی بیوگانی
هم بر آئین و رسم یونانی
ما به هر مجلسی ز تو زده ایم
همچو بلبل هزاردستانی
بسته کاری نکرده ای با ما
مردمی کرده ای فراوانی
زود در هر چه خواستیم از تو
[...]
تا کی این لاف در سخن رانی
تا کی این بیهده ثنا خوانی
گه برین بی هنر هنر ورزی
گه بر آن بی گهر درافشانی
با چنین مهتران بی معنی
[...]
ای پناه همه مسلمانی
رافع بن علی شیبانی
تاج دینی و از مکارم تو
همه اصحاب دین بآسانی
در معالی بلند مرتبتی
[...]
من یکی شاعرم نه سامانی
نز نژاد ملوک ساسانی
نه مرا باد حشمت میری
نه مرا اسب و طوق سلطانی
نه غلامان رومی و خزری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.