گنجور

 
مولانا

دوش همه شب دوش همه شب

گشتم من بر بام افندی

آخر شب شد آخر شب شد

خوردم می از جام افندی

شیر و شکر را شمس و قمر را

مایه ببخشد نام افندی

نور دو عالم عشق قدیمی

دولت مرغان دام افندی

شیر روان شد خوش ز بیانش

شیر سیه شد رام افندی

کام ملوکان جایزه گیری

جایزه بخشی کام افندی

کعبه جان‌ها روی ملیحش

پخته عالم خام افندی

گر الفی و سابق حرفی

محو شو اندر لام افندی

نور بود او نار نماید

خاص بود خود عام افندی

بس کن بس کن کس نتواند

که بگزارد وام افندی