گنجور

 
مولانا

سیمرغ و کیمیا و مقام قلندری

وصف قلندرست و قلندر از او بری

گویی قلندرم من و این دل پذیر نیست

زیرا که آفریده نباشد قلندری

دام و دم قلندر بی‌چون بود مقیم

خالیست از کفایت و معنی داوری

از خود به خود چه جویی چون سر به سر توی

چون آب در سبویی کلّی ز کلّ پری

از خود به خود سفر کن در راه عاشقی

وین قصه مختصر کن ای دوست یک سری

نی بیم و نی امید نه طاعت نه معصیت

نی بنده نی خدای نه وصف مجاوری

عجزست و قدرتست و خدایی و بندگی

بیرون ز جمله آمد این ره چو بنگری

راه قلندری ز خدایی برون بود

در بندگی نیاید و نه در پیمبری

زینهار تا نلافد هر عاشق از گزاف

کس را نشد مسلم این راه و ره بری

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری

تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری

این روز و شب گریستن زاروار چیست

نه چون منی غریب و غم عشق برسری

بر حال من گری که بباید گریستن

[...]

منوچهری

برگ گل سپید به مانند عبقری

برگ گل دو رنگ به کردار جعفری

برگ گل مُوَرَّدِ بشکفتهٔ طری

چون روی دلربای من، آن ماه سعتری

قطران تبریزی

پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری

کافور بر گرفت ز که باد عنبری

از گل زمین شده چو تذروان هندوی

وز ابر آسمان چو پلنگان بربری

از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان

[...]

مسعود سعد سلمان

ای فال گیر کودک فالم ز روی تو

با روشنایی مه و با سعد مشتری

هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور

پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری

دارند صورت پری اندر بلور و تو

[...]

ابوالفرج رونی

ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری

ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری

در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان

بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری

اقبال را به همت بهتر طلیعه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوالفرج رونی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه