گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

گرچه به زیر دلقی شاهی و کیقبادی

ورچه ز چشم دوری در جان و سینه یادی

گرچه به نقش پستی بر آسمان شدستی

قندیل آسمانی نه چرخ را عمادی

بستی تو هست ما را بر نیستی مطلق

بستی مراد ما را بر شرط بی‌مرادی

تا هیچ سست پایی در کوی تو نیاید

پیش تو شیر آید شیری و شیرزادی

سر را نهد به بیرون بی‌سر بر تو آید

تا بشنود ز گردون بی‌گوش یا عبادی

یک ماهه راه را تو بگذر برو به روزی

زیرا که چون سلیمان بر بارگیر بادی

دینار و زر چه باشد انبار جان بیاور

جان ده درم رها کن گر عاشق جوادی

حاجت نیاید ای جان در راه تو قلاوز

چون نور و ماهتاب است این مهتدی و هادی

مه نور و تاب خود را از جا به جا کشاند

چون اشتر عرب را از جا به جای حادی

از صد هزار توبه بشناخت جان مجنون

چون بوی گور لیلی برداشت در منادی

چون مه پی فزایش غمگین مشو ز کاهش

زیرا ز بعد کاهش چون مه در ازدیادی

هر لحظه دسته دسته ریحان به پیشت آید

رسته ز دست رنجت وز خوب اعتقادی

تشنیع بر سلیمان آری که گم شدم من

گم شو چو هدهد ار تو دربند افتقادی

یا صاحبی هذا دیباجه الرشاد

الصبح قد تجلی حولوا عن الرقاد

الشمس قد تلالا من غیر احتجاب

و النصر قد توالی من غیر اجتهاد

الروح فی المطار و الکأس فی الدوار

و الهم فی الفرار و السکر فی امتداد

 
 
 
مولانا

یا من عجب فتادم یا تو عجب فتادی

چندین قدح بخوردی جامی به من ندادی

تو از شراب مستی من هم ز بوی مستم

بو نیز نیست اندک در بزم کیقبادی

بسیار عاشقان را کشتی تو بی‌گناهی

[...]

سعدی

ای باد بامدادی خوش می‌روی به شادی

پیوند روح کردی پیغام دوست دادی

بر بوستان گذشتی یا در بهشت بودی

شاد آمدی و خرم فرخنده بخت بادی

تا من در این سرایم این در ندیده بودم

[...]

اوحدی

سوگند من شکستی، عهدم به باد دادی

با این ستیزه رویی روز و شبم به یادی

گفتی: چو کارت افتد من دستگیر باشم

خود با حکایت من دیگر نیوفتادی

چستی نمودم، ای جان، در کار عشق اول

[...]

خواجوی کرمانی

زُر أرض دار سُعدی یا بارق الغوادی

طُف حول ربع سُلمی یا دارع البوادی

غافل مشو ز سوزم چون آه سینه دیدی

و اندیشه کن ز آتش چون دود گشت بادی

نارُ الهموم هاجت من قلبی اشتغالاً

[...]

آذر بیگدلی

ای باد بامدادی، میآیی از چه وادی؟!

کز بیدلان برآمد فریاد وافؤادی!

گفتم: بیا، که آبی بر آتشم فشانی؛

دردا که تا رسیدی، خاکم بباد دادی!

ساقی کله شکسته، مطرب ترانه بسته؛

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه