گنجور

 
مولانا

نیستی عاشق ای جلف شکم خوار گدای

در فروبند و همان گنده کسان را می‌گای

کار بوزینه نبوده‌ست فن نجاری

دعوی یافه مکن یافه مگو ژاژ مخای

عاشقی را تو کیی عشق چه درخورد توست

شرم دار ای سگ زن روسبی آخر ز خدای