بمشو همره مرغان که چنین بیپر و بالی
چو نه میری نه وزیری بن سبلت به چه مالی
چو هیاهوی برآری و نبینند سپاهی
بشناسند همه کس که تو طبلی و دوالی
چو خلیفه پسری تو بنه آن طبل ز گردن
بستان خنجر و جوشن که سپهدار جلالی
به خدا صاحب باغی تو ز هر باغ چه دزدی
بفروش از رز خویشت همه انگور حلالی
تو نه آن بدر کمالی که دهی نور و نگیری
بستان نور چو سائل که تو امروز هلالی
هله ای عشق برافشان گهر خویش بر اختر
که همه اختر و ماهند و تو خورشیدمثالی
بده آن دست به دستم مکشان دست که مستم
که شراب است و کباب است و یکی گوشهای خالی
بدوان مست و خرامان به سوی مجلس سلطان
بنگر مجلس عالی که توی مجلس عالی
نه صداعی نه خماری نه غمت ماند نه زاری
عسسی دان غم خود را به در شحنه و والی
عسس و شحنه چه گویند حریفان ملک را
همه در روی درافتند که بس خوب خصالی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به دیگران توصیه میکند که با مرغانی که بیپر و بال هستند، همراه نشوند. او به این نکته اشاره میکند که اگر کسی در مقام و منزلت خود نباشد، بهتر است که خود را در معرض دید دیگران قرار ندهد. شاعر به انرژی و شور و هیجان اشاره میکند و میگوید که اگر کسی در میدانی از جنگ یا مبارزه حضور ندارد، بهتر است که مانند طبل و دوالی فقط صدایی ایجاد نکند.
او تأکید میکند که عشق و زیبایی به انسان میتابد و او خود باید نور و جلال را بپذیرد. از سوی دیگر، شاعر به لذتهای زندگی اشاره میکند و از مدعوین میخواهد که به مجلس سلطان بروند و از خوشی و زیبایی آن بهرهمند شوند. در نهایت، شاعر بیان میکند که در این مجلس دیگر جایی برای غم و اندوه نیست و همه باید با شادی و نشاط حضور پیدا کنند.
هوش مصنوعی: به جمع پرندگان نرو، زیرا که بدون بال و پر مانند آنها نمیتوانی پرواز کنی. اگر نه تو شاهی هستی و نه وزیر، پس به چه چیز میتوانی افتخار کنی؟
هوش مصنوعی: زمانی که صدای بلندی را ایجاد کنی و کسی آن را نبیند، همه خواهند دانست که تو تنها یک صدا یا هیاهوی بیمحتوا هستی.
هوش مصنوعی: وقتی که تو جانشین خلیفهای، آن طبل را از گردنت بردار و خنجر و زره بپوش، زیرا تو فرماندهای با شکوه و عظمت.
هوش مصنوعی: به خداوند قسم، تو صاحب باغی هستی. پس از هر باغی که دزدی کردی، از گلهای خودت بفروش و همه انگورهای حلال را بخور.
هوش مصنوعی: تو آن نور کامل نیستی که فقط نور بدهی و چیزی نگیری، بلکه مانند سائل هستی که امروز در حال رشد و نشو و نما هستی.
هوش مصنوعی: ای عشق، جواهر وجود خود را مانند ستاره بر آسمان برافراز، زیرا همه ستارهها و ماهها در برابر تو، تابش و روشنی خورشید را دارند.
هوش مصنوعی: دستت را به من بده و آن را از من نکش، چون من در حال مستی هستم. اینجا شراب و کباب هست و یک گوشهای هم هست که خالی است.
هوش مصنوعی: مست و شاداب به سمت محافل پادشاه نگاه کن، بگو که در این محفل بزرگ چه فضایی حاکم است.
هوش مصنوعی: نه سردردی داری نه چیزی تو را به خماری میبرد، نه غم تو باقی است و نه حالتی از زاری. ای همراه، غم خود را به فرمانروایی و نگهبانی بسپار.
هوش مصنوعی: پلیس و مأموران چه درباره دوستان پادشاه بگویند؟ همه آنها به یکدیگر چشم میدوزند که چه ویژگیهای خوبی دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.