ای بداده دیدههای خلق را حیرانیی
وی ز لشکرهای عشقت هر طرف ویرانیی
ای مبارک چاشتگاهی کآفتاب روی تو
عالم دل را کند اندر صفا نورانیی
دم به دم خط میدهد جانها که ما بنده توایم
ای سراسر بندگی عشق تو سلطانیی
تا چه میبینند جانها هر دمی در روی تو
وز چه باشد هر زمانیشان چنین رقصانیی
از چه هر شب پاسبان بام عشق تو شوند
وز چه هر روزی بودشان بر درت دربانیی
این چه جام است این که گردان کردهای بر جانها
آب حیوان است این یا آتشی روحانیی
این چه سر گفتی تو با دلها که خصم جان شدند
این چه دادی درد را تا میکند درمانیی
روستایی را چه آموزید نور عشق تو
تا ز لوح غیب دادش هر دمی خط خوانیی
شمس تبریزی فروکن سر از این قصر بلند
تا بقایی دیده آید در جهان فانیی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و زیباییهای الهی و تأثیر آن بر جانها میپردازد. شاعر از حیرت و ویرانی که عشق محبوب در دل مردم به وجود میآورد سخن میگوید و بر نورانی شدن دلها به واسطهی عشق خدا تأکید دارد. او به تأثیر عشق در زندگی انسانها و اینکه چگونه هر لحظه جانها به یاد محبوب خود هستند، اشاره میکند. همچنین، به پرسشهای مختلفی دربارهی عشق و سرنوشت انسانها پرداخته و از شمس تبریزی میخواهد که از عالم بالا سر برآورد و به حقیقت و بقا در این جهان فانی اشاره کند. این شعر در کل به عمق عشق و جستجوی حقیقت در زندگی انسانها میپردازد.
هوش مصنوعی: ای عشق تو، که دیدگان مردم را حیران کردهای، و از لشکرهای عشقت هر طرف را ویران کردهای.
هوش مصنوعی: ای صبحگاه خوشی که آفتاب وجود تو، دلهای مردم را با روشنایی و صفای خود پر میکند.
هوش مصنوعی: هر لحظه جانها به ما هشدار میدهند که ما در بند تو هستیم، ای که تمام وجودت عشق است و تو در نهایت قدرت و سلطنت.
هوش مصنوعی: هر لحظه جانها چه چیزهایی را در چهرهات مشاهده میکنند و چه چیزی سبب میشود که آنها همیشه به این صورت شاد و سرزنده باشند؟
هوش مصنوعی: چرا هر شب نگهبان عشق تو میشود و چرا هر روز دربانی برای دروازه تو دارند؟
هوش مصنوعی: این چه ظرفی است که تو بر جانها گرداندهای؟ آیا این آب حیات است یا آتشی روحانی؟
هوش مصنوعی: این چه سخنی بود که تو با دلها گفتی که دشمنان جان شدند؟ این چه چیزی به درد دادی که درد اکنون به درمانی میرسد؟
هوش مصنوعی: روستایی را نمیتوان به درستی از عشق تو آگاه کرد، چرا که او هر لحظه از دنیای نادیده، پیغام و نشانهای دریافت میکند.
هوش مصنوعی: ای شمس تبریزی، از این کاخ بلند سر خود را پایین بیاور تا بتوانی بقای چیزی را در دنیا که زودگذر و فانی است، ببینی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساخت بغراقان به رسم عید بغراقانیی
زهره آمد ز آسمان و میزند سرخوانیی
جبرئیل آمد به مهمان بار دیگر تا خلیل
میکند عجل سمین را از کرم بریانیی
روز مهمانی است امروز الصلا جانهای پاک
[...]
ای مرا از عشق تو در کار خود حیرانیی
در بیابان تمنای تو سرگردانیی
قصه دشوار هجر از مردن آسان شد مرا
باشد آری بعد هر دشواریی آسانیی
ماند بر خوان غم از من استخوانی چند و بس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.