ای مرا از عشق تو در کار خود حیرانیی
در بیابان تمنای تو سرگردانیی
قصه دشوار هجر از مردن آسان شد مرا
باشد آری بعد هر دشواریی آسانیی
ماند بر خوان غم از من استخوانی چند و بس
گر دهی فرمان سگانت را کنم مهمانیی
بی تو تن زندان جان شد ای به قصدم بسته تیغ
دست رحمت برگشا و آزاد کن زندانیی
هرگزم چون نیست ره در پیشگاه وصل تو
می نهم از دور بر خاک درت پیشانیی
کام عیشم تلخ شد زین گریه های آشکار
زان لب شیرین کرم کن خنده پنهانیی
پیر شد جامی ز جام نیم خوردت جرعه ای
بر وی افشان تا کند زان جرعه پیرافشانیی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس عمیق عشق و فراق است. شاعر از سردرگمی و حیرانی ناشی از عشق صحبت میکند و میگوید که در انتظار محبوبش در بیابان سرگردان است. او به دشواریهای جدایی اشاره میکند و باور دارد که بعد از هر سختی، آسانی وجود دارد. شاعر از غم و درد خود میگوید و خواهش میکند که محبوبش دست رحمتش را دراز کند تا او را از زندان تن آزاد کند. همچنین، شاعر از تلخی عیش خود به خاطر گریههای مداوم و شیرینی لب محبوبش یاد میکند و امیدوار است که از محبت او جرعهای نصیبش شود.
هوش مصنوعی: ای عشق تو مرا در کارهایم گیج و سردرگم کردهای و در میان بیابان خواستههایم، به دنباله تو سرگردانم.
هوش مصنوعی: داستان سختیهای جدایی برای من تحملپذیر شد، زیرا میدانم که بعد از هر سختی، آسانی نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که بر سر سفرهام نشسته، استخوانهایی را از من بهجای مانده و اگر تو به سگهایت فرمان بدهی، من هم میتوانم مهمانداری کنم.
هوش مصنوعی: بی تو، جانم در قفسی حبس شده است. ای کسی که با نیت من، چاقوی رحمت را به دست گرفتی، درخواست دارم که دست رحمتت را باز کنی و مرا از این زندان آزاد کنی.
هوش مصنوعی: هرگز زمانی که راهی به وصال تو ندارم، از دور به خاک درگاه تو سر میزنم و پیشانیام را بر آن میسایم.
هوش مصنوعی: زندگیام به خاطر این گریههای عیان تلخ شده است، از لبهای شیرین تو خواهش میکنم که خندهای پنهانی بر لب بیاوری.
هوش مصنوعی: سالخورده شده است، پس از اندک نوشیدنیات، جرعهای به آن بریز تا از آن جرعه، جوانی و سرزندگی به او ببخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساخت بغراقان به رسم عید بغراقانیی
زهره آمد ز آسمان و میزند سرخوانیی
جبرئیل آمد به مهمان بار دیگر تا خلیل
میکند عجل سمین را از کرم بریانیی
روز مهمانی است امروز الصلا جانهای پاک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.