|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت موجودات میپردازد و میگوید که جان کامروز، که نماد زیبایی و زندگی است، از جان دیگری برخاسته است. او اشاره میکند که دنیای واقعی انسانها در جستجوی چیزهایی است که در واقع درون خود دارد و به دنبال نعمتهای ظاهری مانند آب و نان است. در انتها، شاعر به این نکته میرسد که زندگی واقعی و معانی عمیق در وجود خود انسانها نهفته است و آنها باید به جستجوی آن بپردازند. این اشعار به نوعی دعوت به توجه و نگاه عمیق به زندگی و حقیقت وجود است.
در درون جان و دل، عزیز و گرانمایه بنشین که امروز جانی تازه و عزیزتر هستی و جهان به زیبایی تو خیره شده چون از این عالم نیستی.
چابک و با ناز بخرام ای سرو قامت، که امروز جانی تازه و عزیزتر هستی. خوش و زیبا بخند ای گلستان چونکه از گلستان دیگر و متفاوتی هستی.
آبروی مردم همه در پی آب و نان رفت ای یوسف بیا که در این قحطسالی، تو آب و نانی متفاوت هستی.
تو جهان سرزندگی و آزادگی هستی و این دنیا، دنیای بندگی و خواری، تو از سوی شاه شهنشان و والله که نشان شاهی دیگر و متفاوت هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.