گنجور

 
مولانا

ای نرفته از دل من اندرآ شاد آمدی

ای تو شمع شب فروزی مرحبا شاد آمدی

خانقاه روحیان را از تو حلو و حمزه‌ها

جان جان صوفیانی الصلا شاد آمدی

شب چو چتر و مه چو سلطان می‌دود در زیر چتر

وز تو تخت و تاج ما و چتر ما شاد آمدی

بی گهان در پیش کردی روح‌های پاک را

ای صحابه عشق را چون مصطفی شاد آمدی

ای که آن رحمت نمودی از پی چندین فراق

می‌نگنجم زین طرب در هیچ جا شاد آمدی

من گمان‌ها داشتم اندر وفای لطف تو

لیک در وهمم نیامد این وفا شاد آمدی

پرده داری کن تو ای شب کان مه اندر خلوت است

مطربا پیوند کن تو پرده‌ها شاد آمدی

چون به نزد پرده دار شمس تبریزی رسی

بشنوی از شش جهت کای خوش لقا شاد آمدی