آخر گل و خار را بدیدی
روز و شب تار را بدیدی
بس نقش و نگار درشکستی
تا نقش و نگار را بدیدی
از عالم خاک برگذشتی
و آن گرد و غبار را بدیدی
میخند چو گل در این گلستان
کان جان بهار را بدیدی
بی کار شدی ز کار عالم
چون حاصل کار را بدیدی
چون باده ساقی اندرآمیز
چون رنج خمار را بدیدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی تجربههای زندگی و درک عمیق از زیباییها و دردهای آن میپردازد. شاعر اشاره میکند که برای درک واقعی زیبایی و لذت زندگی، باید رنجها و سختیها را تجربه کرد. او از گذر از دنیای مادی و خاکی صحبت میکند و به شادی و خنده گل تشبیه میکند که با دیدن زیباییها در گلستان به وجود میآید. در نهایت، اشاره میکند که وقتی انسان به حقیقت زندگی برسد و کارهایش را ببیند، دیگر از دنیا و مشغلههایش خسته میشود و به آرامش میرسد.
هوش مصنوعی: در نهایت، تو هر دو زیبایی و زشتی را تجربه کردهای؛ هم روزهای روشن را دیدهای و هم شبهای تاریک را.
هوش مصنوعی: برای دیدن زیباییها و نقوش، باید از آنها عبور کنی و به عمق آنها نگاهی بیندازی.
هوش مصنوعی: از دنیای مادی عبور کردی و غبار آن را مشاهده کردی.
هوش مصنوعی: در این گلستان، چون گل میخندد، زیرا تو جان بهار را دیدهای.
هوش مصنوعی: وقتی که از کار و تلاش خسته شدی، به این دلیل که نتیجه کارهایت را مشاهده کردی.
هوش مصنوعی: وقتی که باده را ساقی با هم بیامیزد، احساس خستگی و رنج ناشی از کمبود آن را درک میکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.