گنجور

 
مولانا

آخر گل و خار را بدیدی

روز و شب تار را بدیدی

بس نقش و نگار درشکستی

تا نقش و نگار را بدیدی

از عالم خاک برگذشتی

و آن گرد و غبار را بدیدی

می‌خند چو گل در این گلستان

کان جان بهار را بدیدی

بی کار شدی ز کار عالم

چون حاصل کار را بدیدی

چون باده ساقی اندرآمیز

چون رنج خمار را بدیدی

 
 
 
گلها برای اندروید
غزل شمارهٔ ۲۷۴۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم