بیا ای آنک سلطان جمالی
کمالات کمالان را کمالی
خیالی را امین خلق کردی
چنانک وهمشان شد که خیالی
خیالت شحنه شهر فراق است
تو زان پاکی تو سلطان وصالی
تو خورشیدی و جانها سایه تو
نه چون خورشید گردون در زوالی
بخندانی جهان را تو نخندی
بنالانی روان را تو ننالی
تو دست و پای هر بیدست و پایی
تو پر و بال هر بیپر و بالی
هزاران مشفق غمخوار سازی
ولیک از ناز گویی لاابالی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش محبوب و زیبایی او میپردازد. شاعر از سلطان جمال صحبت میکند که کمالات و ویژگیهای برتر را در خود دارد. او به عنوان منبع خیال و محبت شناخته میشود و تأثیرات عمیقی بر خلق و خو و زندگی دیگران دارد. به تصویر کشیده شده است که این محبوب، حقیقتی پایدار و جاویدان است و نه مانند خورشید معمولی که در حال غروب است. او با قدرت خود، به دیگران زندگی و امید میبخشد و در عین حال، به نظر میرسد که کمی خود را در مراتب بالای عشق و زیبایی قرار داده است و به خاطر ناز و افسونش، گویی بیخیال از غمهای دیگران است.
هوش مصنوعی: بیا ای کسی که پادشاه زیبایی، توانستهای تمام کمالات را به کمال برسانی.
هوش مصنوعی: تو به خیال کسی را امانت سپردی، به گونهای که آن خیال به واقعیت تبدیل شد و دیگران هم آن را به درستی درک کردند.
هوش مصنوعی: خاطرت از دوری و جدایی به من یادآوری میکند که تو با صفا و پاکیات، همچون پادشاهی در نزدیکی و وصال هستی.
هوش مصنوعی: تو مانند خورشید هستی و جانها در سایه تو قرار دارند، اما مانند خورشید در آسمان نیستی که به راحتی زوال پیدا کنی.
هوش مصنوعی: اگر تو باعث شادی و خنده در دنیا شوی، اما خودت هرگز نخندی، در عوض اگر دلهای دیگران را به گریه و اندوه واداری، تو هم هرگز نمیگویی که غمگینی.
هوش مصنوعی: تو برههی ناتوانی و ضعف دیگران را برطرف میکنی و به آنها قدرت و انرژی میدهی.
هوش مصنوعی: بسیاری هستند که برایت دلسوزی و محبت دارند، اما از ناز و نازپروری تو به نظر میآید که بیخیال و بیتوجهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنین زرد و نوان مانند نالی
نکردهستم غم دلبر غزالی
نه آنم من که خنبانید یارد
مرا هجران بدری چون هلالی
نه مالیده است زیر پا چو خوسته
[...]
نگر تا از بلای او ننالی
که گر نالی ز ناله بر محالی
الا تا بر زمین و بر حوالی
ز دیبا گسترد نیسان نهالی
مبادا گیتی از دو شاه خالی
ز شه بونصر و خسرو بوالمعالی
ز هر دو خصم پست و دوست عالی
[...]
مرا وقتی خوشست امروز و حالی
قدحها پر کنید و حجره خالی
که داند تا چه خواهد بود فردا
بزن رود و بیاور باده حالی
رهی دلسوزتر از روز هجران
[...]
بنانک مستعد بالنوال
و شأنک غالب فی کل حال
تو آن شاهی که اقلیم خرد را
خجسته طالع و فرخنده فالی
و امرک لو خصصت به الثریا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.