گنجور

 
مولانا

تعالوا بنا نصفوا نخلی التدللا

و من لحظکم نجلی الفؤاد من الجلا

نعود الی صفو الرحیق بمجلس

تدور بنا الکاسات تتلو علی الولا

رحیقا رقیقا صافیا متلالئا

فنخلوا بها یوما و یوما علی الملا

شرابا اذا ما ینشر الریح طیبها

تحن الیها الوحش من جانب الفلا

خوابی الحمیرا افتحوها لعشره

بمفتاح لقیاکم لیرخص ما غلا

یتابع سکر الراح سکر لقائکم

فیسکر من یهوی و یفنی من قلا

انا شدکم بالله تعفون اننی

لقد ذبت بالاشواق و الحب و الولا

لمولا تری فی حسنه و جماله

امانا من الافات و الموت و البلا

سقی الله ارضا شمس دین یدوسها

کلا الله تبریزا باحسن ما کلا

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۲۶۹ به خوانش پزی ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم