حجاب از چشم بگشایی که سبحان الذی اسری
جمال خویش بنمایی که سبحان الذی اسری
شراب عشق میجوشی از آن سوتر ز بیهوشی
هزاران عقل بربایی که سبحان الذی اسری
نهی بر فرق جان تاجی بری دل را به معراجی
ز دو کونش برافزایی که سبحان الذی اسری
بپرد دل بیابانها شود پیش از همه جانها
به ناگاهش تو پیش آیی که سبحان الذی اسری
هر آن کس را که برداری به اجلالش فرود آری
در آن بستان بیجایی که سبحان الذی اسری
دلم هر لحظه میپرد لباس صبر میدرد
از آن شادی که با مایی که سبحان الذی اسری
ز هر شش سوی بگریزم در آن حضرت درآویزم
که بس دلبند و زیبایی که سبحان الذی اسری
حیاتی داد جانها را به رقص آورده دلها را
عدم را کرده سودایی که سبحان الذی اسری
گریزان شو به علیین دلا یعنی صلاح الدین
چو تو بیدست و بیپایی که سبحان الذی اسری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.