چو سرمست منی ای جان ز خیر و شر چه اندیشی
براق عشق جان داری ز مرگ خر چه اندیشی
چو من با تو چنین گرمم چه آه سرد میآری
چو بر بام فلک رفتی ز بحر و بر چه اندیشی
خوش آوازی من دیدی دواسازی من دیدی
رسن بازی من دیدی از این چنبر چه اندیشی
بر این صورت چه میچفسی ز بیمعنی چه میترسی
چو گوهر در بغل داری ز بدگوهر چه اندیشی
توی گوهر ز دست تو که بجهد یا ز شست تو
همه مصرند مست تو ز کور و کر چه اندیشی
چو با دل یار غاری تو چراغ چار یاری تو
فقیر ذوالفقاری تو از آن خنجر چه اندیشی
چو مد و جر خود دیدی چو بال و پر خود دیدی
چو کر و فر خود دیدی ز هر بیفر چه اندیشی
بیا ای خاصه جانان پناه جان مهمانان
توی سلطان سلطانان ز بوالفنجر چه اندیشی
خمش کن همچو ماهی شو در این دریای خوش دررو
چو در قعر چنین آبی از آن آذر چه اندیشی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و معانی عمیق آن میپردازد. شاعر از معشوق میخواهد که به جذابیت و لذتهای عشق توجه کند و از نگرانیهای بیمورد بپرهیزد. او به زیباییها و خوشیهای عشق اشاره میکند و از معشوق میخواهد که از دنیای مادی و ناامیدیها فاصله بگیرد. شاعر از امنیت و آرامش حاصل از عشق سخن میگوید و خواهان غرق شدن در دریای عشق است، بدون اینکه نگران مشکلات و ناامیدیها باشد. به طور کلی، شعر دعوت به شگفتی و لذت از لحظههای شیرین عشق است.
هوش مصنوعی: وقتی که در شادی و سرخوشی هستی، ای جان، چرا به خوب و بد فکر میکنی؟ وقتی عشق در وجودت جاریست، چرا به مرگ و پایان زندگی فکر میکنی؟
هوش مصنوعی: وقتی من اینقدر به تو نزدیکم و از صمیم قلب با تو هستم، چرا با آهی سرد از خودت خبر میدهی؟ وقتی که به بالاترین درجات رسیدی و از عمق دریا برخاستی، در حال حاضر به چه چیزی فکر میکنی؟
هوش مصنوعی: آیا زیبایی صدای من را شنیدهای؟ آیا هنرهای من را مشاهده کردهای؟ آیا بازی با طناب را دیدهای؟ حالا از این چرخ و فلک چه تصوری داری؟
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که اگر درونت پر از ارزش و زیبایی است، نباید از حرفهای بیمعنی و منفی دیگران بترسی یا نگران باشی. مانند جواهری که در دستانت داری، نیازی نیست به چیزهایی که ارزشی ندارند اهمیت بدهی.
هوش مصنوعی: اگر گوهری از دستان تو خارج شود یا از انگشتانت بیفتد، تمامی مصر (مردم) در حال مستی از تو هستند. چرا به کور و کر فکر میکنی؟
هوش مصنوعی: وقتی که دل یار تو را تنها میگذارد، مانند پرتوی از نور در کنار چهار دوستت هستی. تو بینیاز و ثروتمند به عشق و دوستی هستی، حالا چه اندیشهای درباره آن خنجر داری؟
هوش مصنوعی: وقتی تواناییها و امکانات خود را مشاهده کردی و به قدرت و شکوه خود پی بردی، دیگر چرا باید به بیقدرتی و نقصان دیگران فکر کنی؟
هوش مصنوعی: بیا ای محبوب خاص، پناهی برای جان مهمانان تو گشتهای، ای سلطانی بر تمام سلطانها، چه فکر میکنی درباره بوالفنجر؟
هوش مصنوعی: ساکت باش و مانند ماهی در این دریا حرکت کن؛ وقتی در عمق این آب هستی، چه فکری درباره آن آتش داری؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.