ای زده مطرب غمت در دل ما ترانهای
در سر و در دماغ جان جسته ز تو فسانهای
چونک خیال خوش دمت از سوی غیب دردمد
ز آتش عشق برجهد تا به فلک زبانهای
زهره عشق چون بزد پنجه خود در آب و گل
قامت ما چو چنگ شد سینه ما چغانهای
آهوی لنگ چون جهد از کف شیر شرزهای
چون برهد ز باز جان قالب چون سمانهای
ای گل و ای بهار جان وی می و ای خمار جان
شاه و یگانه او بود کز تو خورد یگانهای
باغ و بهار و بخت بین عالم پردرخت بین
وین همگی درختها رسته شده ز دانهای
از دهش و عطای تو فقر فقیر فخر شد
تا که نماند مرگ را بر فقرا دهانهای
لطف و عطا و رحمتت طبل وصال میزند
گر نکند وصال تو بار دگر بهانهای
روزه مریم مرا خوان مسیحیت نوا
تر کنم از فرات تو امشب خشک نانهای
گشته کمان سرمدی سرده تیرهای ما
گشته خدنگ احمدی فخر بنی کنانهای
پیش کشیی آن کمان هر کس میکند زهی
بهر قدوم تیر تو رقعه دل نشانهای
جذبه حق یک رسن تافت ز آه تو و من
یوسف جان ز چاه تن رفت به آشیانهای
خامش کن اگر سرت خارش نطق میدهد
هست برای جعد تو صبر گزیده شانهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.