گنجور

 
مولانا

هله ای کیا نفسی بیا

در عیش را سره برگشا

این فلان چه شد آن فلان چه شد

نبود مرا سر ماجرا

نهلد کسی سر زلف او

نرهد دلی ز چنین لقا

نکند کسی ز خوشی سفر

نرود کسی ز چنین سرا

بهل این همه بده آن قدح

که شنیده‌ام کرم شما

قدحی که آن پر دل شود

بپرد دلم به سوی سما

خمش این نفس دم دل مزن

که فدای تو دل و جان ما

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۲۳۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم