ای دل تو بگو هستم چون ماهی بر تابه
کاستیزه همیگیرد او را مگر از لابه
نی نی تو بنال ای دل زیرا که من مسکین
بیصورت او هستم چون صورت گرمابه
شد خانه چو زندانم شب خواب نمیدانم
تا او نشود با من همخانه و همخوابه
حسن تو و عشق من در شهر شده شهره
برداشته هر مطرب آن بر دف و شبابه
ای در هوست غرقه هم صوفی و هم خرقه
هم بنده بیچاره هم خواجه نسابه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به احساسات عمیق عاشقانه و دلتنگی شاعر اشاره دارد. شاعر خود را مانند ماهی در تابه توصیف میکند که به شدت نگران و در عذاب است. او بیصبرانه انتظار میکشد که معشوقش به او بپیوندد و در کنارش باشد. خانهی او به زندان تبدیل شده و شبها نمیتواند بخوابد چرا که نبود معشوق را حس میکند. زیبایی و عشق او در شهر معروف شده و همه دربارهاش صحبت میکنند. شاعر به تضاد بین روحانی بودن و دنیوی بودن اشاره میکند و خود را به عنوان یک بندهی بیچاره و وابسته به عشقش معرفی میکند. در نهایت، شاعر در حسرت وصال معشوق است و از عذاب جدایی رنج میبرد.
هوش مصنوعی: ای دل، تو بگو که من همچون ماهی هستم که در تابهای سرخ میشود. آیا او میتواند از بین این حرارت و تابه نجات یابد؟
هوش مصنوعی: ای دل، از درد و غم خود بنال و ناله کن، زیرا من مثل یک دستوپای بیچهره و ناتوان هستم، همچون آب گرمابه که بیهویت و بینیاز از زیبایی است.
هوش مصنوعی: شبیه زندان شده خانهام و نمیتوانم بخوابم تا زمانی که او با من همخانه و همتخت نشود.
هوش مصنوعی: زیبایی تو و عشق من در این شهر زبانزد همه شده است، به طوری که هر نوازندهای با ساز و گوشهنشینیاش در این باره مینوازد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در محبتت غرق شده است، هم صوفی هستید و هم در لباس حقیقت، هم بندهای رنجور و هم صاحبنسب و ارادت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.