ناموس مکن پیش آ ای عاشق بیچاره
تا مرد نظر باشی نی مردم نظاره
ای عاشق الاهو ز استاره بگیر این خو
خورشید چو درتابد فانی شود استاره
آنها که قوی دستند دست تو چرا بستند
زیرا تو کنون طفلی وین عالم گهواره
چون در سخنها سفت و الارض مهادا گفت
ای میخ زمین گشته وز شهر دل آواره
ای بنده شیر تن هستی تو اسیر تن
دندان خرد بنما نعمت خور همواره
تا طفل بود سلطان دایه کندش زندان
تا شیر خورد ز ایشان نبود شه میخواره
از سنگ سبو ترسد اما چو شود چشمه
هر لحظه سبو آید تازان به سوی خاره
گوید که اگر زین پس او بشکندم شادم
جان داد مرا آبش یک باره و صد باره
گر در ره او مردم هم زنده بدو گردم
خود پاره دهم او را تا او کندم پاره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عاشق بیچارهای خطاب میکند و او را از تسلیم شدن به دنیای مادی و نظرات مردم باز میدارد. او به عاشق یادآور میشود که در مقایسه با ستارگان، خود را به عنوان خورشیدی بینظیر ببیند و نه به عنوان یک تماشاچی. شعر به تشبیه کودک و گهواره اشاره میکند، یعنی که انسان هنوز در مراحل ابتدایی رشد و یادگیری است و دنیای اطرافش مانند یک گهواره است. همچنین، شاعر به انسان یادآوری میکند که اگرچه در آغاز زندگی ممکن است به ظاهر ضعیف و وابسته باشد، اما در واقع او دارای قدرت و عظمت درونی است. در نهایت، شاعر با تصاویری زیبا عشق و فداکاری را به تصویر میکشد و میگوید که در مسیر عشق باید آمادهی فدا شدن باشد.
هوش مصنوعی: ای عاشق بیچاره، بی خود خودت را در معرض نمایش نگذار؛ زیرا تو تنها زمانی توجه دیگران را به خود جلب میکنی که در نظر محبوب باقی بمانی و نه اینکه به تماشا پرداخته شوی.
هوش مصنوعی: ای عاشق، از ستارهها الهام بگیر، زیرا زمانی که خورشید میتابد، ستارهها ناپدید میشوند.
هوش مصنوعی: آنهایی که قدرت بیشتری دارند، چرا دست تو را محدود کردهاند؟ زیرا تو هماکنون مانند یک کودک هستی و این دنیا مانند گهوارهای است.
هوش مصنوعی: وقتی در سخنها محکم و استوار هستم، زمین مثل یک بستر آرام میشود و من مانند میخی به زمین نفوذ میکنم و از شهر قلبیام آواره میشوم.
هوش مصنوعی: ای انسان! تو مانند موجودی هستی که به صورت اسیر در آمدهای. به جای اینکه فقط به لذتهای دنیایی بپردازی، باید قدرت عقل و خرد خود را به کار بگیری و از نعمتهای زندگی به درستی بهرهبرداری کنی.
هوش مصنوعی: در دوران کودکی، حاکم مانند دایهای او را در قید و بند نگه میدارد و به او رسیدگی میکند. اما وقتی بزرگ میشود و از او انتظار میرود که به استقلال برسد، دیگر نیاز به حمایت ندارد و میتواند به زندگی و خواستههای خود بپردازد.
هوش مصنوعی: سبو از سنگ میترسد، اما وقتی چشمهای به وجود میآید، هر لحظه سبو با شتاب به سمت خاره میآید.
هوش مصنوعی: میگوید اگر بعد از این او را بشکنم، خوشحال میشوم چون جانم را با یک بار و صد بار آب داده است.
هوش مصنوعی: اگر در راه او، مردم هم زنده بمانند، من خود را فدای او میکنم تا او را تکهتکه کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مستی ده و هستی ده ای غمزه خماره
تو دلبر و استادی ما عاشق و این کاره
ما بر سر هر پشته گم کرده سر رشته
بیچاره تو گشته تو چاره بیچاره
صد چشمه بجوشانی در سینه چون مرمر
[...]
کن نوک سنان را تیز ای عقرب جراره
زهر از بن دندان ریز ای افعی خونخواره
از باد صبا بگریز ای پشه بیچاره
وز گربه همی پرهیز ای موش ستمکاره
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.