هشیار شدم ساقی دستار به من واده
یا مشک سقا پر کن یا مشک به سقا ده
نیمی بخور ای ساقی ما را بده آن باقی
والله که غلط گفتم نی نی همه ما را ده
ای فتنه مرد و زن امشب در من بشکن
رخت من و نقد من بردار و به یغما ده
خواهی که همه دریا آب حیوان گردد
از جام شراب خود یک جرعه به دریا ده
خواهی که مه و زهره چون مرغ فرود آید
زان می که به کف داری یک رطل به بالا ده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
راهنما_اِریس : این شعر دیوان شمس نیز همچو سایر غزلیات ، از حالات و تجربیات در زمان مشاهده گری و درون پوئی است . می حضور موجب مستی مغز و ناپدید شدن هوشیاری و هشیار بودن است . هشیار بودن ناپدید می شود تا مشاهده گر در دل ، آگاه بماند . می حضور از ریشه ذهن ( ساقی) در جام دل (ساغر) می ریزد تا پیاله پیاله به مشاهده گر بنوشاند .
راهنما_اِریس : از حالت از خود آگاه بودن در دل و جدائی از حس ها ( خلسه ) ، بیرون آمدم و هشیار شدم ( با پنج حس ، جهان را می شناسم ) . ای ساقی ! یا ظرف دل را با شراب حضور پر کن یا اینکه ظرف شراب را ، به یکباره در دل بریز .
راهنما_اِریس : [ حتی راضیم که ] ، نیمی از می حضور را خودت بنوشی!!! و نیم دیگر رو به من مشاهده گر در دل بدی .به الله سوگند که اشتباه کردم !!؟ نه ، نه ، همه خمِ میِ حضور رو بده .
راهنما_اِریس : ای که تفرقه افکن و فتنه گر ، بین زن و مرد هستی ، امشب تمام شرابت رو به من بده . من [ آگاه و شاهد و ناظر بودن ] رو از حسهای بدن ( کالبد جسمانی) و ذهن نقد کننده / اندیشه ( ذهن تحلیل گر یا نفس ) ، جدا کن و کالبد و اندیشیدن ، رو برای خودت بردار . ( منِ شاهد در دل ، نیازی به کالبد و اندیشه و تجزیه تحلیل ندارم ).
راهنما_اِریس : اگر می خواهی که دریای دل را از اندیشه خالی کنی و هیچ فکر و گفتگوی درونی نباشد ( آب حیوان ) . به اندازه یک جرعه از آن شرابِ حضور در دریا بریز تا همه دریای دل رو فرا بگیرد .
راهنما_اِریس : اگر میخواهی که نور جان / مه و پدیدار شدن کم سو نخستین نور( زهره ) ، همچو مرغی که دانه برایش می ریزند و از بالا به پائین می آید تا دانه چیند ، ( اگر میخواهی که آنها پدیدار شوند) ، از ان می حضور که در اختیار داری ، یک سطل به بالای دل و برج دل بده .
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
روزی تو مرا بینی میخانه درافتاده
دستار گرو کرده بیزار ز سجاده
من مست و حریفم مست زلف خوش او در دست
احسنت زهی شاهد شاباش زهی باده
لب نیز شده مستک گم کرده ره بوسه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.