گنجور

 
مولانا

تا که درآمد به باغ چهره گلنار تو

اه که چه سوز افکند در دل گل نار تو

دود دل لاله‌ها ز آتش جان رنگ تو

پشت بنفشه به خم از کشش بار تو

غنچه گلزار جان روی تو را یاد کرد

چشم چه خوش برگشاد بر هوس خار تو

سوسن تیغی کشید خون سمن را بریخت

تیغ به سوسن کی داد نرگس خون خوار تو

بر مثل زاهدان جمله چمن خشک بود

مستک و سرسبز شد از لب خمار تو

از سر مستی عشق گفتم یار منی

ور نه جز احول کی دید در دو جهان یار تو

بر دل من خط توست مهر الست و بلی

منکر آن خط مشو نک خط و اقرار تو

گوشت کجا ماند و پوست در تن آن کس که او

رفت نمکسودوار سوی نمکسار تو

دامن تو دل گرفت دامن دل تن گرفت

های از این کش مکش‌های از این کار تو

خسرو جان شمس دین مفخر تبریزیان

در دل تن عشق دل در دل دلدار تو

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode